سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : یاد دهید و آسان گیرید و سخت مگیرید [ابن عباس]
کل بازدیدها:----36470---
بازدید امروز: ----18-----
بازدید دیروز: ----11-----
دوست داشتنی ها

 

نویسنده: فاطیما
سه شنبه 87/2/17 ساعت 4:31 عصر

 

نمی دونم بلوتوثش را شنیدین یا نه . یه شاعر که داره شعر خودش را می خونه!!

شعرش کلا قشنگ!! چند وقت پیشا http://sheyda88888.mihanblog.com/   یه تکه هاییش را آپ کرده بود!

دیدیم بر ماست که کلشو آپ کنیم!

حالا هم واسه اینکه ملت را از تو خماری کل شعر در بیاریم گذاشتمش تو ادامه مطلب!!

سرسری ازش نگذرید هم متنش قشنگ هم ریتمش تند!!!

به قول جناب یوسف خدایتان سپاس!!

 

 

 

 

 

 

ای جماعت چه طوره حالاتتون    ***   قربون اون فهم و کمالاتتون


گردنتون پیش کسی خم نشه   ***   از سر بنده ساینون کم نشه


رازو نیاز بندگیتون درست   ***   حساب کتاب زندگیتون درست


باز یه هوا دلم گرفته امروز   ***   جون شما دلم گرفته امروز


راست و حسینیش نمی دونم چرا   ***   بینی و بینیش نمی دونم چرا


فرقی نداره دیگه شهر و روستا   ***   حال نمی دن مثل قدیما دوستا


شاپرک ها به نیش مجهز شدن   ***   غریب گزا هم اشنا گز شدن


شعرم اگه سست و شکسته بسته است    ***   سرزنشم نکن دلم شکسته است


آدم دل شکسته بهش حرج نیست   ***   شعر شکسته بسته بش حرج نیست


تا که می یفته دندونای پیری   ***   روی سرت می شینه برف پیری


کمیسیون مرگ می شه تشکیل   ***   درو می شن بزرگترای فامیل


یه دفه هم کلاسی ها پیر می شن   ***   هم بازی ها پیر و زمین گیر می شن


رمق نمونده تا بریم صبح زود   ***   پیاده تا امام زاده داوود


گذشت دوره ای که ماه یکی بود   ***   خدا و عشق آدم ها یکی بود


تو کوچه های غربی صناعت   ***   عشق رو گرفتن از شما جماعت


درسته دیگه توی شهر ما نیست   ***   دلی که مثل کاروان سرا نیست


یه چیزی می گم ایشا لا دلخور نشی   ***   قربون اون دلای تک سرنشین


شهر بدون مرد شهر درد   ***   قربون شکل ماه هرچی مرد


مردای ده مردای کاه و گندم   ***   مردای ده مردای خان هشتم


مردای پشت کوه مثل خورشید   ***   تو دلشون هزار جام جمشید


کیسه چپق ها به پر یالشون   ***   لشگر بچه ها به دنبالشون

 

بیل و کلنگشون همیشه براق   ***   قلیونشون به راه دماغشون چاق

 

صبح سحر پا می شن از رتخواب   ***   یکسره روپان تا غروب آفتاب

 

چارتای رستمن به قد و قامت   ***   هیکلشون توپ تنشون سلامت


نبوده غیر گرده  یگلاشون   ***   غبار اگر نشسته رو کلاشون


مردای نازدار مرد شهرن   ***   با خودشون هم این قبیله قهرن

مردای اخم و طعنه ی بی دلیل   ***   مردای سر شکسته ی زن ذلیل

مردای دکترای حل جدول   ***   مردای نق نقو لوسِ‌ تنبل

لعنت و نفرین می کنن به جاده   ***   اگه برن چهار تا قدم پیاده

مردای خواب تو ساعت اداری   ***   تازه دو ساعتم اضافه کاری

توی رگاشون می کشه تنوره   ***   تری گلیسیرید و فند و عوره

انگار آتیش گرفته ترمه هاشون   ***   همیشه تو هم سگرمه هاشون

به زیر دست ترشی و عبوسی   ***   به منشی اداره چاپلوسی

برای جستن از مظان شک ها   ***   دایرة المعرف کلک ها

بچه به دنیا می یارن با نزور   ***   اغلبشون یکی و اون هم به زور

پیش هم از عاطفه دم می زنن   ***   پشت هم اما واسه هم می زنن

اینجا فقط مهم مقام و پست   ***   مردای شهری کارشون درسته!

مشتی حسن چای و سماورت کو؟   ***   سینی با قالی و گلپدت کو؟

ای به فدای ریخت و شکل و تیپت   ***   بوی چپق نمی ده عطر پیپت

مشتی حسن قربون میز و فایلت   ***   قربون رنگ گوشی مبایلت

اون که دهاتی و نجیب مشتی   ***   میون آدما غریب مشتی

قدیم ترها قاتله هم صفت داشت   ***   دزد سر گردنه معرفت داشت

اون زمون ها که نقل تربیت بود   ***   آدم کشی یه جور معصیت بود

معنی نداره توی عصر CD   ***   بزرگ کوچکتری و ریش سفیدی

تقی به فکر رونق نقی نیست   ***   کسی به فکر نقد ما بقی نیست

مقاله ها پشت هم اندازیه   ***   جناب و حزب و باند فقط بازیه

بس که به هر طرف ستادمون رفت   ***   صراط مستقیم یادمون رفت

ارزشمون به طول و عرض میز   ***   چقدر میز و صندلی عزیز

تمام فکر و ذکرمون همینه    ***   که هیشکی پشت میزمون نشینه

یه عمر دودو زده چشم و چالت   ***   که خط نیفته روی میز کارت

اونا که مرد و زن دعاگوشون بود   ***   میز ریاست سر زانوشون بود

بیا بشین که میز اگه وفا داشت   ***   وفا به صاحبای قبل ما داشت

قدیم ترها که نرخ ها به طالبش بود   ***   ارزش صندلی به صاحبش بود

فقیه اگه بالای منبر می شست   ***   جوون سه چار پله پایین تر می شست

معنی شان و رتبه یادشون بود    ***   حرمت مردم به سوادشون بود

روی لبت خوبه تبسم باشه   ***   اتاق کارت دل مردم باشه

مردا بدون میز هم عزیزن   ***   رفوزه ها همیشه پشت میزن

خلاصه قصه اون قدر درام   ***   که عیب  پیش دردمون زکام

فتنه و دعوا سر نون مشتی   ***   دوره ی اخر الزمون مشتی

جسارتا شعرم اگه غمین بود   ***   به قول خواجه خاطرم حزین بود

دعا کنیم که حالمون خوب بشه   ***   تا شعرمون یه ذره مرغوب بشه

 

 

 

 



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • دهه ی هفتادی ها
    ما هم بلاخره دانشجو شدیم
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • آوای آشنا

  •